سفارش تبلیغ
صبا ویژن

دانشجویان مهندسی مکانیک شهرکرد

خدا باهات قهرم...

تو خیابون دیدم یه پسره رو زمین نشسته و داره یه چیزی رو کاغذ مینویسه.

رفتم پیشش و بهش گفتم اسمت چیه گفت سعید.

گفتم بابات کجاست؟ گفت پیش خداست.

گفتم مامانت کجاست؟گفت اونم مریضه داره میره پیش خدا...

یهو نگام افتاد به اون کاغذ که سعید روش نوشته بود:
"خدا باهات قهرم"



[ شنبه 91/4/10 ] [ 11:38 عصر ] [ آرش خدابخشی ]

نظر